گز
تا حالا شده بازیگری را روی صفحه تلویزیون یا پرده سینما ببینید و به دلتان بنشیند و بعد زمان بگذرد و روزی آن ستاره مشهور همسرتان شود. بله، بهنظر باورنکردنی میآید اما این داستان زندگی سحر دولتشاهی است؛
بهارش مجله شبانه ممتازنیوز، سحر دولتشاهی همسر رامبد جوان که وقتی او را در سریال «خانه سبز» میبیند از او خوشش میآید و بعد از آن همیشه کارهایش را دنبال میکند تا اینکه چرخ زمان میگردد و همه دنیا دست به دست هم میدهند تا این زوج خوشبخت سر راه هم قرار بگیرند و دختر داستان ما با مرد رؤیاهایش ازدواج کند.اگر میخواهید بیشتر درباره این ازدواج سینمایی و زندگی مشترک قهرمانان آن بدانید گفتوگوی مجله ایده آل را با سحر دولتشاهی از دست ندهید.
درباره آشنایی با همسرتان، رامبد جوان، بگویید. قبل از آشنایی نزدیک درباره او چه نظری داشتید؟
رامبد جزو بازیگرانی بود که همیشه کارش را دنبال میکردم. یادم هست وقتی «خانه سبز» را میدیدم خیلی از او خوشم میآمد. اینطور نبود که بگویم میدانستم یک روز قرار است با هم آشنا شویم و ازدواج کنیم؛ اما همیشه احساس خاصی داشتم. بهنظرم آدم مثبت و دوستداشتنیای میآمد. دوستان مشترک زیادی داشتیم و دورادور همدیگر را میشناختیم تا اینکه بالاخره وقتش رسید.
کمکم حواسمان بیشتر به هم جلب شد تا بالاخره کار به ازدواج کشید. من همیشه به ازدواج کردن معتقد بودم. انگار ازدواج خودش پیش میآید و آنطور نیست که خیلی برایش برنامهریزی کرد. من میدانستم دوست دارم تشکیل خانواده بدهم و خانواده خودم را داشته باشم و همیشه به چشم یک کار خلاقانه به آن نگاه میکردم و خوشبختانه پیش آمد. از قبل نسبت به ازدواج پیشداوری نداشتم، میدانستم و از دیگران هم شنیده بودم که وقتی پیش میآید خودت میفهمی که درست است و واقعا برای من هم همینطور بود. برخی ملاکهای کلی داشتم مثل اینکه خیلی اختلاف طبقه اجتماعی و اقتصادی و سنی عجیب و غریب وجود نداشته باشد.
این پیوند باعث پیوند کاری شما هم شده است؟
ترجیح میدهم که هر کدام مسیر خودمان را در کار داشته باشیم. اینکه ما زن و شوهر هستیم به این معنی نیست که همواره باید با هم کار کنیم؛ هرچند به هر حال احتمال همکاری بین ما زیاد پیش خواهد آمد، ولی هر دو خیلی حرفهای به قضیه نگاه میکنیم. یعنی درست است ما در خانهمان خیلی درباره کار با هم صحبت میکنیم ولی سرکار واقعا شغلمان است و به آن حرفهای نگاه میکنیم.
این حرفه ای یعنی چه؟
سعی میکنم زندگیام را مدیریت کنم چون بهنظرم سیاست لازمه روابط است و بهترین سیاست را هم صداقت میدانم. در رابطه زناشویی هم همیشه آنطور که فکر کردم درست است عمل کردم. خیلی وقتها مشکلاتی بوده که سعی کردم به رامبد منتقل نکنم و خودم حل کنم. اما اصولا وقتی با رامبد کار میکنم انگار مسئولیت مضاعفی نسبت به کارهای دیگرم دارم چون مرتب باید حواسم باشد که زن کارگردان نباشم و فکر نکند من به واسطه او آنجا هستم. شاید من در کارهای دیگر خیلی راحت نظر بدهم، مخالفت یا بدقلقی بکنم و… اما سرکار رامبد خیلی رعایت میکنم چون آدمها از قبل یک گاردی در این مورد دارند.
یک مرد پر از زندگی
عناوین یادداشتهای وبلاگ